ای دوست… برایت چه بخواهم زخدا؟ بهتر از اینكه خودش : پنجره ی باز اتاقت باشد. عشق،محتاج نگاهت باشد. خلق،لبریز دعایت باشد.…
Category: خاطرات پسرم کسرا
امروز نهم آگوست ما خیلی اتفاقی رفتیم عروسی! از اونجا که مامانی کسرا خیلی روابط عمومیش خوبه، یه تیکه از کیکی که بابایی کاملا…
پاییز شده! باورتون میشه من که خودم هنوز باورم نشده!!! بعد تازه میگن امسال خیلی هوا خوب بود! کجاش خوب بود؟! حالا ببینین هوا…
ماه من ،غصه چرا؟ آسمان را بنگر، که هنوز ، بعد صدها شب و روز، مثل آن روز نخست گرم و آبی و پر…
امروز بعد از مدتها واسه شام سه تایی رفتیم بیرون ! به پیشنهاد مادر جانمان قبلا از ترس بداخلاقی های جناب کسرا خان حقیقتا…
کسرا خوابیده آروم و راحت! اوضاع خونه رو به راهه بد نیستیم شکر خدا. بالا و پایین داریم اما خوبیم، کنار هم که باشیم،…
امروز بابایی رفته دانشگاه ،من و کسرا خونه ایم گفتم بریم به مرغابیا غذا بدیم ؟گفت بریم! اما نه مرغابی بود و نه کسرا…
عیدتون مبارک، نماز روزه هاتون قبول انشالله که همیشه در پناه خداوند روز و روزگارتون خوب و خوش باشه. لینک پایین یه فیلم…
ده روز از تولد کسرا میگذره و من میتونم به جرات بگم در این مدت بهترین لحظه ها رو تو سوئد تجربه کردیم!…
این چند روز که از تولد کسرا میگذره حسابی سرمون شلوغ بود! ماییم و یک ماه تابستون که دوس داریم همه جا بریم و همه…
عزیزتر از جانم، کسرا جان زندگی اینروزها داره به من درس بزرگی میده مادرم . واست مینویسم تا پشتوانه راه تو هم باشه…
مهم این نیست که آدما چجوری حالتُ خوب میکنن و سعی میکنن لبخند…
هیچ حسی نسبت به ۱۸ جولای ندارم! نمیتونم فک کنم که تو ، توی این تاریخ به دنیا اومدی! نه ! تو ۲۷ تیر ماه…
اتاقشُ بهم ریخته، همه وسائلُ پرت کرد وسط اتاق ، از اون مدل بازیای عجیب غریب . ناباورانه نگاش کردم! هیچی…
دیشب آنچنان رعد و برقی زد که از خواب پریدم! صبح پاشدم دیدم تو حیاط قارچ سبز شده
امروز دوشنبه است،۱۴ جولای ، اول هفته ، آخرین هفتهء سه سالگی پسر کوچولوی من. هفته دیگه…
لابه لای روزای ابریمون چند ساعت که آفتاب پیدا میکنیم یه گریز میزنیم بیرون و حالشُ میبریم. امروز از همون گریزا زدیم و…
اینروزا خیلی بارندگی داریم ،خوشبحال حلزونا 1 . البته این فسقلی بند انگشتی ما از اونجاییکه که بلد ِ هر موقعیتی رو به نفع خودش عوض کنه…
یه سال دیگه گذشت و ساینا خانم عزیز و ناز دختر عموی دوست داشتنی کسرا جووونم دو ساله شد. ساینا جان:روزی که به…