روزای همیشه ابری و بارونی سوئد تمومی نداره
نمیخوام غر بزنم ولی دیگه واقعا رو اعصابه!
شنبه شب ساعت ١٢ نصفه شب خوابالو بودماااا
اومده ميگه من چندتا سوال دارم
بفرماييد!
– از يك تا ده به خونمون نمره چند ميدي؟
– از يك تا ده چقدر احساس آرامش ميكني تو خونه؟
– از يك تا ده چقدر از كنار ما بودن خوشحالي؟
بدون ذره اي اغراق همينجور كه ميخونيد نشسته بود و ميپرسيد
بعد آخرش كه من جواب دادم ،گفت حالا ميخوام بهت جايزه بدم(فك ميكنيد جايزه اش چي بود؟)
*
*
*
قول ميدم يك هفته غر نزنم!!!
يعني تو نوبری به قرآن…
اینارو هم داشت تو دفترش یاداشت میکرد ،من که فقط یکی دوتا کلمه شُ فهمیدم چی نوشته
خواجه عبدالله انصاری میگه
الهی!