گوگوش داره میخونه ، هوا آفتابیه، یه سکوت عمیق و جنگلی که رو به رومه…
حال خیلی خوبیه!
البته اگه فکر کارامان بذاره ، دلم میخواد از این لحظه ها لذت ببرم.
دیروز تعطیل رسمی بود چهل روز بعد از عید پاک و امروز روز له شده(سوئدیا به روز بین دوتا تعطیلی
میگن روز له شده!) و تعطیل بود!
البته این سوئدیا تو تابستون دنبال تعطیلی میگردن!برعکس ما که هوا سرده دلمون میخواد بمونیم خونه اینا هوا
که گرم میشه کارُ بیخیال میشن!
ما هم دیروز زدیم بیرون، اولش بابایی جایی کار داشت نتونست با ما بیاد، مادر و پسرونه زدیم به راه جنگل.
یه جای جدید پیدا کردیم ، آتیش روشن کردیم
سوسیس و قارچ برشته کردیم
عاشق این عکسم، عین بابام نشسته
تاب بازی کردیم
دنبال غول تشند گشتیم و کلی خیال بافی کردیم…
بابایی که اومد با هم ناهار خوردیم و برگشتیم خونه!
خیلی خسته بودم ،تا هفت شب خوابیدم!
البته نتیجه اش این شد تا ۳:۴۵ صبح ینی درست زمانیکه آقا کسرا اومد پیش ما بخوابه بیدار بودم!!!!
از صبحم با بابایی رفته بیرون الان برگشتن (متوجه شدین نبودن!!!!!)
نشسته کنارم داره نجاری میکنه مثلا…
رفته باباشُ بیدار کرده! با عصبانیت بهش میگم چرا باباتُ بیدار کردی؟
میگه :آخه به کمکش نیاز داشتم!
الهی!خواندی تاخیر کردم.فرمودی،تقصیر کردم.عمر خود بر باد کردم و بر تن خود بیداد کردم.
اگر گوییم ثنای تو گوییم.اگر جوییم رضای تو جوییم1
———————————————-
1 – خواجه عبدالله انصاری