مخفیگاه جدید

kathond2.gif

 

دیشب وقتی چشمم به ناخنای بلند آقا کسرا اوفتاد از عصبانیت نمیدونستم چی باید

بگم ؟با اینکه خیلی سردرد بودم  اما دیدم اگه بی خیال شم حتما مریض میشه.

تا من رفتم ناخن گیر بیارم ،دیدم غیب شد!

اینو رو گشتم نبود اونور نبود…

کلا خونه ما ۶۰ متر بیشتر نیست اما نمیتونستم پیدا کنم این فسقلی رو

صداش از یه جایی میاومد که ریز ریز میخنده اما نمیدیدمش!

یه جایی بین کمد و دیوار ،پشت در!!!!!!!!

حدود۳۰ سانتی متر خالیه،واسه گذاشتن کیف یا مثلا میز اتو …

دیدم کله اشُ از اونجا آورده بیرون

 

 

آخه وروجک تو چجوری تو اون جا شدی؟

 دیدم بعله اینجوری!!!! 

 

 

 

 هر چی گم شد از حالا باید اینجا دنبالش بگردیم!

باز خوبه کشف کردیم مخفیگاهشُ!

امروز صبح هم رسما و علنا اعلام کردن که مهد دوس ندارم و نمیرم!!!!

و اگر من مادر این بچه ام میگم دیگه نمیره!!!!!!

از وقتی گفته یه بند دارم حرص میخورم و نگرانم! البته خداییش الان تو خونه

با هم خوبیم ،مشکلی ندارم باهاش ،بزرگتر شده ،دیگه اذیتاشُ میتونم جمع و جور کنم اما اگه

نره مهد زبان یاد نمیگیره ،خودم نمیتونم به زندگیم برسم، اووووو

دعا کنید.خواهش میکنم…

                                                                                 خدایا خودت کمکم کن