طولانی ترین شب سال ، آبستن سردترین فصل سال ِ
و با صبح شدنش زمستون از راه میرسه،
ننه سرما با کوله باری از برف و سرما ریزه…
یلدات مبارک عزیزم
امسال اولین سالی ِکه ما یلدا ایران نبودیم یکی از دوستای بابایی رو با خانمشون دعوت کردیم ،
خوب بود بهمون خوش گذشت خیلی فرقی با سالای دیگه نداشت !
از این در، از اون در حرف زدیم و…
گذشت.
اول شب آقاکوچولوی ما مشغول بازی و شیطنت بود که یکم چایی داغ ریخت رو پاش
من که خیلی جوش زدم اما شکر خدا چیزی نشده بود.
یکی دو ساعتی خوابید ، واسه شام بیدار شد و ادامه شب ُ با ما بود…
به عشق روزای بچگیش رسیده "هندونه"…
جاداره از بابایی هم واسه خرید میوه ها و آجیلای خوشمزه تشکرکنم
سنگ تموم گذاشت واسمون.
خدایا بازم مثل همیشه ازت ممنونم