من متوجه شدم اخلاق کسرا وصل به اخلاق من،
من خوب باشم، حوصله داشته باشم، اونم خوبه و آرومه
امان از روزی که من بی حوصله باشم و با صدمن عسلم نشه طرفم بیان!!!
اون موقه ها خونه ما قیامت میشه، من یکی میگم کسرا دوتا.
من داد میزنم اون جیغ…
پدر کجاست ؟ خیلی خونسرد نسشته چایی میخوره!
البته بنده خدا روشهای زیادی رو امتحان کرده اما جواب نداده این شده که نصمیم گرفته کلا بیخیال شه.
روزایی هم بوده که من خسته بودم و کسرا مراعاتمُ کرده ،یا اون بیحوصله بوده و عصبانی ، من آرومش کردم.
نمیدونم از این موضوع خوشحال باشم یا نه!
ولی به هر حال چیزیه که هست،یه آیینه تمام قد از من و اخلاقم
تویعنی یک کبوتر را زتنهایی رها کردن
خدای آسمان ها را به آرامی صدا کردن