مادرانه

Related image

 

این روزا عجیب دلم میخواد واست بنویسم البته نه واسه تو ، واسه دل خودم

مدل نوشتمُ عوض کردم، یه توضیح کوتاه با یه عکس .

فک کنم  لب مطلبُ ادا میکنه، یادگار اینستاگرامهچشمک

بگذریم.

نمیدونم از عوارض بالا رفتن سنمه یا موضوع چیزه دیگه ای که اصلا حوصله ندارم

به چشم کسی خوش بیامخندونک

نه که قبلا واسم مهم باشه حالا بقیه چی فک میکنن، نه اصلا.

ولی حداقل تلاش میکردم وجهه معقولی(چه کلمه سختیچشمک) داشته باشم،

این کارو نکنم فلانی ناراحت میشه، این حرفُ نزنم فلانی خوشحال شه ، اینجا برم ،اونجا نرم…

الان میگن  ول کن بابا جان بذار مردم راحت باشن، چون خیلی فرقی نمیکنه من چیکار کنم

واقعیت اینه آدمها هر جور دوس دارن در مورد شما فک میکنن، حالا بسته به حالشون،

بسته به تجربیات کودکیشون، بسته به میزان شرافتشون، در مورد شما مثبت ، منفی و

بعضا خنثی هستن.

پس خیلی راحت به زندگیمون میرسیم.

یه نکته دیگه، از زمانیکه سوئد زندگی میکنم خیلی احساس خستگی میکنم

یعنی احساس میکنم  در معرض یه سری امواج منفی قرار دارم  یه چیزی مثل استحکاک، یه انرژی منفی.

تقریبا هیچی هم نتونسته بهم کمک کنه، نه یوگا، نه شنا، نه کار، هیچی.

تو یه سیکل بسته دارم با این خستگی میچرخم.

سعی میکنم به روی خودم نیارم اما نادیده گرفتن باعث از بین رفتنش نمیشه.

کاش درست میشد.