امروز یکشنبه ،با هم زدیم رفتیم بیرون! مادر و پسرونه! اصرار کرد بریم کنار دریاچه، گفتم راه طولانی ِ خسته نمیشی؟ گفت :یکم خسته میشم…
خاطرات پسرم کسرا
امروز یکشنبه ،با هم زدیم رفتیم بیرون! مادر و پسرونه! اصرار کرد بریم کنار دریاچه، گفتم راه طولانی ِ خسته نمیشی؟ گفت :یکم خسته میشم…