زمستون پهن شده روی برگای درختا و با سوز سردش صورتمُ نوازش میکنه خورشید هم که دیگه به خودش زحمت نمیده بیاد بالاسرکی…
خاطرات پسرم کسرا
زمستون پهن شده روی برگای درختا و با سوز سردش صورتمُ نوازش میکنه خورشید هم که دیگه به خودش زحمت نمیده بیاد بالاسرکی…