کسرای مامانی

 

flowers.gif 

 

 

وقتی بچه ء آدم تو یه کشور مسیحی بزرگ شه کاملا اجتناب ناپذیره که بره 

و تو مراسمشون شرکت کنه!

مراسم سانتا لوسیا،رفتن کلیسا و شعر خوندن و…

البته نه اینکه من از این موضوع ناراحت باشم نه، اتفاقا از اینکه کسرا میره ،میبینه ، تجربه میکنه 

خیلی هم خوشحالم و امیدوارم برای زندگی بهش کمک کنه که آدم بهتری باشه

حالا چیرو از چه دینی یاد بگیره در درجه دوم اهمیت قرار داره!

مهم اینه که آدم خوبی باشه!همین.

دیروز کله سحر موبایلمون زنگ زده ،مونیکا خانم خواستن که ما بچه رو زودتر از 9 ببریم که

به این مراسم کلیسا برسه!

نمیدونم چرا هنوز که هنوز من این مشکل لباس پوشیدنُ با کسرا دارم ،

روزی دوساعت از وقتمون صرف ابن میشه که من میگم بپوش و کسرا هیچ توجهی نمیکنه!!!!!

از در رفتم بیرون و باباش واسش لباس پوشید!!!

راستی گفتم چند وقته کلاس سوئدیم شروع شده!؟واقعا باید صبح به کلاس برسم و این بازیش میاد!

چند روزیه دوتایی بد سرما خوردیم !

 هنوزم هست خیلی سرماخوردگی بدی ِ! فک کنم کسرا از بچه های مهد گرفته!

این عکس ُ امروز سر میز صبحانه خواست ازش بگیرم

گفت من میخوابم تو عکس  بگیر!!!

صبح که بیدار میشه میگه سردمه اما حاضر نیست لباس بپوشه

میگه واسم پتو بیار!!!

یادمه خودمم بچه که بودم دلم میخواست صبایی که خونه مادربزرگم بودم، هوا سرد بود،دورم پتو بپیچم.

 

 

رومیزیمون قشنگه؟واسه کریسمس خریدم،حراج کرده بود.

 

 اینجام از  حموم اومده

 

 

الانم داره با آهنگ صد دانه یاقوت میرقصه واسم،

 هر چی سعی کردم فیلمشُ بذارم واستون نتونستم آپلودش کنم!

نمیدونم چه مشکلی داره!

بد سابقه شدیماااااا ! دو روز که پیدامون نباشه همه قک مبکنن رفتیم مسافرت!

اما اصلا امسال تصمیم نداریم واسه تعطیلات پامونُ از خونه بذاریم بیرون.

سردی هوا و تجربه پارسال که میگه اینجوری بهتره.

حال باز تا خدا چی بخواد.

                                                                  خدایا ازت ممنونم به خاطر همه چی