دیروز سر شب یهو ناگهانی شروع کردی به جیغ زدن!
به هیچ صراطی هم مستقیم نبودی!
گفتم مامان دلت درد میکنه گفتی آره، یعنی حرف که نمیزدی با دست دلتُ نشون دادی!
کلی نگرانت شدم!قربونت برم هیچی هم که حاضر نبودی بخوری!
حتی نبات داغ،فک میکردی بد مزه است !
هر چی قسم و آیه که، مادر فدات شم شیرینه بخور تا حالت خوب شه!
نه !! اصلا حاضر نبودی طرف دهنت ببری!
دیدم آب ریزش بینی داری و مرتب آب دهنت ُتف میکنی!
پرسیدم ازت گلوت درد میکنه ؟گفتی آره و دوباره جیــــــــــــــــــــــغ فرابنفش بود که تو خونه پیچید!
خیلی دارو با خودم از ایران نیاورده بودم!
یه سرماخوردگی بزگسالان نصف کردم به چه بدبختی بهت بدم!
هی جنابعالی تف میکردی هی من دوباره میرفتم نصف قرص
حل میکردن تو آب ،دوباره جنابعالی میدادیش بیرون!
گفتم مامانم یه بار قورت بده تمــــــــــوم!مگه گوش میدادی!
البته این بی اعتمادی که بهم داری واسه دارو خوردن تقصیر خودمه!
بگذریم
خیلی نگران شدم!زنگ زدم آقا پرویز دوست بابام!
گفت نگران نباش یه شربت اینجا هست به اسم آلُوین داروخانه میده اگه دیدی بدتر شد برو واسش بگیر
خدا رو شکر یه داروخانه شبانه روزی هم با فاصله ۵ دقیقه نزدیکمون هست!
تا من با تلفن حرف میزدن بابایی بهت یه لیوان آب پرتغال داده بود
تلفنُ که قطع کردم دیدم نه خوبی خدا رو شکر سوپتُ خوردی و با دهن باز
روی پام خواب رفتی!
امروزم بابایی زنگ زد مونیکا گفت سرما خورده نمیاد،جالب بود مونیکا گفته بود
آره این اتفاق واسه خیلیا افتاده!
الانم خوبی رو به روم نشستی و داری با گوشیم پازل حل میکنی!
قربونت برم الهی
عکس جدید ازش ندارم!
چند روز پیش خواست ازش اینجوری عکس بگیرم،وقت نشد بذارمش ،الان میذارم.
البته ماجرا عکسه هم جالبه میگفت مامان وقتی من دارم میرم ازم عکس بگیر!
وقتی من نیستم!مثلا قایم شدم،یا سرم نیست!
نمیدونم چی تو ذهنش بود!میخواست ببینه وقتی نیست مثلا آشپزخونه چه شکلیه
یا از پشت سر چه شکلیه؟
خلاصه نفهمیدم فانتزی ذهنیش واسه اینکار چی بود!
اما کار باحالی بود!
ازش عکس میگرفتم بعد تازه بلافاصله میاومد نگاشونم میکرد!
خدایا مواظبش باش