شهربازی

 

 

 

بعله، پیرو مطلب قبلی،که قرار بود ما بریم بستنی بخوریم

یهو بستنی به دست سر از اینجا در آوردیم…

 

 

حالا اینجا کجاست؟!

عرض میکنم خدمتتون ، اینجا لیز ِبری ِ (liseberg) یا همون شهربازی گوتنبرگ ِ…

چون هوا هم مثل بچه ما یهوییه ، دیدیم یهووو خوب شد ما هم ازش استفاده کردیم

بابایی زنگ زد به من و پیشنهاد داد ، منم دیدم داریم که با کسرا میایم بیرون

از اون طرف شهر بازی هم بریم!!!!

خیلی خوش گذشت جای همه الاخصوص شیرین جون و ساینا و عمو هادی که

قرار بود همهء این جاها رو با هم بریم خالی.

دفعه قبل که اومده بودیم هم سرد بود هم تاریک اما ایندفعه دیدیم

بابا عجب جاییه…

خیلی بزرگ بود،وسایل زیادی هم بهش اضافه کرده بودن.

خوشبختانه قسمت بچه ها رو از بزرگسالا جدا کرده بودن و ما راحت بودیم

حدودا چهار ساعت اونجا بودیم،اما باورکنید فقط

سوار چهار تا وسیله شدیم ، از بس بزرگ بود…

حالا خودتتون ببینید….

 


 

 

اینجا شده آقای فروشنده و منتظره باباییه…

 

 

برگه راهنما رو داره میخونه! من چی بگم ،لابد سوئدی بلده دیگه!

 

 

بچه ما هم عشق پله برقی، نشسته میره بالا!!!

 

 

لیز ِبری یه نماد خیلی معروف داره و اونم خرگوش سبز رنگ ِ،که میرقصن ، نمایش اجرا میکنن

وبا بچه ها عکس میگیرن!

                     کسرا هم رفته پیش یکیشون و داره نازش میکنه…  شکلک های جالب و متنوع آروین

 

 

 

اینقدر وسیله زیادداشت که ما نمیتونستیم تشخیص بدیم ورودی کی کجاست!

به خیال خودمون رفتیم تو صف قطار بعد آخرش دیدیم ا ِ ! تو صف قایقیم!

این بچه ما هم که تو تصوراتش فک میکنه پدر ژپتو ِ که با پینوکیو دارن تو قایق پارو میزنن!

کلی ذوق کرد و خوشحال شد…

 

در طول مسیر رودخونه ،از همون خرگوشا گذاشته بودن پشت شیشه دست تکون میدادن.5.gif

 

 

دیگه فقط سوار وسیله های آبی میشد

دوباره رفتیم سوار یه کشتی شدیم که باید جلیقه نجات میپوشید و…

 

 

رفتیم با هم سوار شدیم

 

 

واقعا باید فرمون رو میپیچوند و این واسش خیلی جالب بود.

 

 

بعد که پیاده شدیم یه سکه بهمون دادن!!!

رفتیم دیدیم این سکه رو میندازن تو یه دستگاه بعد از بچه عکس میگیریم اسم و فامیلش ُ

مینویسیم واسش گواهینامه کشتی رانی صادر میکنن!

به حق چیزای ندیده و نشنیده…

اینم گواهینامه بچه ما.

 

 

اینقدر وسیله بازی داشت که دیگه اینجور بازیاش رایگان بود!

ما هم از خدا خواسته…نیشخند

 

 

سوار ماشین هم شدیم ، یه سری ماشین قدیمی درست کرده بودن 

از ولووهای (volvo) مدل دهه 70 میلادی ، ملت میرفتن سوار میشدن!

 

 

ما هم با راننده کوچولومون رفتیم سوار شدیم…

 

 

اینجا هم بهش گواهینامه دادن، البته از نوع رانندگی با ماشین!

 

 

واسه اون خرگوشایی که خدمتتون عرض کردم ،خونه هم درست کرده بودن

مثلا اینجا خونه خرگوشاست!

اینا هم که میبینید عکسای خانوادگیشون ِ که زدن به دیوار5.gif

 

 

 

خونه خرگوشا پله نداشت ، چی داشت؟

از این تورا ! واسه رفتن به بالا و پایین باید از اینجا رد میشدن!

وروجک ما هم از خدا خواسته…11.gif

 

 

واسش یه بادبادک خریدیم که عکس آقای میکی موس روش بود،

واسه اولین بار تو سوئد فرشنده ازمون پرسید

کجایی هستید! فک کرده بود واسه تعطیلات اومدیم!

دیگه توضیح دادم نه ،همینجا زندگی میکنیم اما خیلی وقت نیست اومدیم!

اونم گفت خوش اومدین به سوئد! از سوئدی جماعت این رفتار بعید بود،تو هلند و فرانسه خیلی دیده

بودم که بپرسن و خوش و بش کنن اما سوئد!!!!!

بگذریم ، اینقدری که از بادبادکش خوشش اومد از خود شهر بازی خوشش نیومد!انیمیشن میکی موس

 

 

دراز به دراز با بادبادکش گرفته خوابیده!

خیلی دوست دارم سر از فانتزیه ذهنیش در بیارم واسه این کارش!

 

 

سری قبل یه تعداد گوسفند و مرغ و خروس هم گذاشته بودن واسه بچه ها،

اما اینبار هر چی دنبالشون گشتیم ندیدیمشون!

ساعتای 9 شب بود که دیگه گفتم حتما خسته است اومدیم خونه .

روز خوب بودی ، بهمون خوش گذشت کسرا هم بچه خوبی بود

                                                                                خدایا شکرت