بیش از دو سال از نوشتن این وبلاگ میگذره ،از زمانی که تصمیم گرفتم خاطرات پسر کوچولومُ بنویسم.
و این حس مادر بودنم رو با دنیا قسمت کنم.
آدمای زیادی اومدن و بهم سر زدن، واسم نظر گذاشتن ، باهاشون آشنا شدم…
گاه رفتن ،گاه موندن ، بعضی حرفها موندگار شدن و از بعضی ساده گذشتم ،
اما بی اغراق این قشنگترین کامنتی بود که تا حالا داشتم
میذارمش اینجا تا ابد بمونه…
"عزیزم سودابه ،
از تلاشت برای راه اندازی و حفظ زندگیت و تحمل بگو مگوهای کسرا در غربت تشکر میکنم .
فکر خلاقت را در تزئین خانه ات ستودم و به خود بالیدم .
واز تو ،حامد جان بخاطر توجه ات به کسرا و سودابه تشکر میکنم از اینکه جای خالی
همه ی ما رو پر کرده ای سپاسگزارم (پیشاپیش تولدت مبارک خانه ات با نور تو پر فروغ باد)
کسرا جان میبوسمت "
ممنونم مامانی مهربون که همیشه و همه جا کنارم بودی ،بدون تو نمیشد…