کسرای من

 

 

niniweblog.com 

 

 

دما 6 – درجه سانتیگراد و داره برف میباره اولین برف امسال با کسرا جون تصمیم گرفتیم بریم به

مرغابیهای برکه غذا بدیم

این غذای مرغابیا که شامل مقداری نون و پلوست دست آقا کسراست

 

 

اما صحنه ای که ما باهاش مواجه شدیم یه برکه یخ زده بدون هیچ جنبنده ایی بود!

 

 

 

پلوهارو ریختیم واسه کلاغا و خودمون رفتیم به دور زدن (به قول کسرا،همیشه میگه بریم دوری بزنیم)

 

 

فک کنم داره با خدا حرف میزنه

 

 

با هم چشم چشم دو آبرو کشیدیم

 

خدای من کلاش درآورده داره قدم میزنه انگار وسط تابستونه!!!!

 

بپوش مادر یخ میکنی…

خوب بود خیلی خوش گذشت دقت کردم من وکسرا که با هم باشیم خیلی خوبیم

اما یه نفر سوم حالا هر کی که باشه بهمون اضافه شه کسرا کلا عوض میشه…

نمیدونم چرا والا؟!