از صبح که بیدار شده دائم آب دهنش ُ تف میکنه بیرون ، انگار گلوش خلط داره
نمیدونم چی شده یکم داروی خونگی خیس کردم آنکار کردم نخورد
آب سیب بهش دادم ، شیر خورده یکم بهتر شده!
با بابایی رفتن بیرون ، اومد حالش بهتر بود
کلا روزایی که بابایی از صب خونه است کلی خوشبحال ماست.
اگه هوا خوب باشه سه تایی میریم بیرون اما روزای سرد و برفی به دور زدن دور و بر
خونه با کسرا اکتفا میکنیم
محبتش حسابی گل کرده ، اومده من ُ از پشت محکم بغل کرده و میبوسه
الهی مامان قربونت بره عزیزم
خدا حفظت کنه مادر