چند روزبود بابایی واسه یه کاری رفته بودمسافرت ومامانی وکسرا رو تنها گذاشته بود البته امروز برگشته من هنوز ندیدمش ولی باهاش که صحبت کردم…
خاطرات پسرم کسرا
چند روزبود بابایی واسه یه کاری رفته بودمسافرت ومامانی وکسرا رو تنها گذاشته بود البته امروز برگشته من هنوز ندیدمش ولی باهاش که صحبت کردم…