امروز می خوام از واکسن زدنای کسرا کوچولو بگم
من خیلی نگران بوذم خیلی جوش میزدم همش می گفتم چی بشه چی نشه؟!!!
۲۷شهریور رفتیم مرکز بهداشت من وبابایی ومامان بزرگی وکسراجونم
مامانی که خیلی ترسیده بود و توحیاط قدم میزد
مامان بزرگی وبابایی کسرا روبردن خانم پرستار هم بهش واکسنش زد که مریض نشه ناگهان جیغ کسرا بلندشدمامانی از ترس پرید تو ی سالن ودید یه کوچولویی روی تخت خوابیده و تا ته گلوش معلوم میشه!
ای خداجون چیکار کنم؟کسرا رو بغل کردم رفتم توماشین تا شروع کرد به شیر خوردن خوابش برد!کلی تعجب کردیم !
سر ساعت قطره استامینوفنش می خورد ومی خوابید!نه تب کرد نه خیلی بی قراری شکر خدا!
اینم جای واکسن ۲ماهگی کسرا کوچولو
واکسن ۴ماهگیش ویکم تب کرداما۶ ماهگی هم خوب بود ۴ماهگیش هم تقصیر خودم بود دوز قطره رو بهش کم میدادم!
در مجموع نمیشه گفت اذیت کردبیشتر هم از این خوشحالم که خودش خیلی اذیت نشد
این بود داستان واکسن زدن های کسرا جونم